عزت و مقام و منزلت انسان در پول و ماشین و لباس فاخر است.
مقدمه
شیخ اجل سعدی شیرازی رحمه الله علیه فرموده است:
تن آدمی شریف است به جان آدمیت
نه همین لباس زیباست نشان ادمیت
اما در این جا، بنده خطاب به جناب سعدی عرض می کنم که در دوره ی ما شرافت انسانی در لباس شیک و اتومبیل مدل بالا و عزت آدمی در ثروت و تابع مد بودن است ،
از این رو اکثر مردم به جای توجه به رسالت انسانی خویش از هر طریقی به دنبال کسب ثروتند چنانچه حتی دین هم برای بعضی از افراد به ابزاری جهت کسب درآمد تبدیل شده است...
آخرین تغییرات:
توسطحسین مفیدی فر
نسخه چاپی شعر

چه گفتي سعديا قدر بشر چيست؟!
کسي ديگر بر آن فکر و نظر نيست
که اکنون عصر رانت و اختلاس است
لذا قدر بشر در اسکناس است
لباس آدمي گويد که هستي
اگر فاخر نباشد، خوار و پستي
ملاک شخصيت گردیده تعیین
به فرش و مبل و تشریفات و ماشین
بت انسان در اين دوران همين هاست
که مُد اول خدای اهل دنیاست
اثاث زندگی اکنون اساس است
و حلال مسائل اسکناس است
فروشد دختری عشقش به ماشین
چه عشقی ؟! کو دگر فرهاد و شیرین؟
خریداری ندارد روح طاهر
که سنجش می شود انسان به ظاهر
براي روح انسان حرمتي نيست
به جان آدميّت قيمتي نيست
اگر مسکین مرض اينجا بگيرد
يقين بايد که با دردش بميرد
به درمانگاه ما بي زير ميزي
کجا از تخت خود سالم گريزي؟
که بی پول ای بشر منفور و خواری
به جایی شأن انسانی نداری
ولی با مدرک جعلی توانی
خودت را تا وزارت هم رسانی
که مدرک هم به آسانی مهیاست
اگر سطح درآمد خوب و بالاست
شرافت هم بُوَد در سايه ي پول
فرامين الهي گشته مجهول
کسي دیگر پي احياي حق نيست
زبان نافذي گوياي حق نيست
خریداری ندارد از فقیران
سخن های درست از عشق و ایمان
در این دوران اگر چاپ کتاب است
نه آن از بهرِ ارشاد و صواب است
که انسان در کنار دین و فرهنگ
زند هر گوشه بر سرمایه ای چنگ
درآمد زا اگر باشد کتابي
کند ناشر به نشر آن شتابي
«گلستان» هم اگر اکنون شود چاپ
بُوَد مانند قهوه در کافي شاپ
اگر جایی همايش مي گذارند ،
و يا وقتی نمايش مي گذارند ،
اگر جایی به پا گردد سمينار
به نام سعدی و پروين و عطار،
خيالت خاطر شأن شماهاست؟!
نه جانم، بهر کسب مال دنياست
يقين اکنون اگر خود زنده بوديد
فقير و مفلس و شرمنده بوديد
فقط شايد پس از تدفين شاعر
کسي اينجا کند تحسين شاعر
بشر را زندگاني بهر پول است
که ثروت اولين رکن اصول است
که حتی دين بُوَد راه درآمد!
که از ثروت شود انسان سرآمد
فروشد دين حق را بر تو واعظ
تجارت مي شود اشعار حافظ
اگر واعظ سخنراني نمايد
کجا در روضه مجانی بیايد؟
کدامين واعظي بي پولِ هِنگُفت
کلامي از خدا يا حرف دين گفت؟
پيمبر ها براي کار خالق
کجا مزدي گرفتند از خلايق؟
معاش هر پيمبر از کجا بود؟
مگر از جيب خلق بينوا بود؟
به عکسش هر نبي دار و ندارش
بداد از بهر دين و انتشارش
اگر ما را سخن راه نجات است
چرا دينداري ما بي ثبات است؟!
کثیر از واعظین در بين ملت
بگیرند اجرت و پاداش صحبت
که مردم را به راه حق بخواند
ولي ملّت خَرِ خود را براند
چرا ؟! چون واعظان را وقت رفتار
ببيني بر خلاف وعظ و گفتار
که خود سوي تجمل ها دوانند،
ولي ما را به زهد و دين بخوانند!
که حکم واعظی بر نهی خرما
اثر کی می کند چون خورده آن را ؟!......
دیدگاه و پیام شما
نظر توسط سیدوحید محمدی کچپی
در پاسخ به سیدوحید محمدی کچپی
نظر توسط حسین مفیدیفر
از حسن نظرتان ممنونم
نظر توسط شريفات
در پاسخ به شريفات
نظر توسط حسین مفیدیفر
از اظهار لطف و محبت شما سپاسگزارم
سلامت و سرافراز باشید
ان شاءالله
نظر توسط فرشاد
شعر خیلی زیبا و عالی ای بود خیلی ممنون!
در پاسخ به فرشاد
نظر توسط
ممنونم از اظهار لطف حضرتعالی
در پناه خدا باشید
ان شاءالله
نظر توسط شهرام ج
در پاسخ به شهرام ج
نظر توسط
ببخشید متوجه نشدم نهی شما از تعریف و تمجید در اینجا در مورد چه بود
نظر توسط سروش
نظر توسط Shanaz arfeen
در پاسخ به Shanaz arfeen
نظر توسط
ممنونم از لطف شما و اظهار محبت تان
سلامت باشید ان شاءالله