مسلمان ایرانی چگونه مسلمانی است؟
مقدمه
روزی با یکی از دوستانم که سالها در کشورهای مختلف جهان زندگی کرده بود گفتگو می کردم در خلال صحبت پرسیدم:
با توجه به اینکه با بسیاری از مردم جهان ارتباط داشته اید مردم کدام کشور را بهتر از دیگران دیده اید؟
دوستم جواب داد:
با توجه به اینکه حدود ده سال در ژاپن کار و زندگی کرده ام انصافا ژاپنی ها را فوق العاده خوب و شریف دیده ام
پرسیدم:
کدام مردم را بدتر از همه دیده اید؟
جواب داد:
از بین مردم جهان مسلمانان را بدتر از همه دیده ام و از بین مسلمانان ما ایرانی ها از همه بدتریم......
☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆
آخرین تغییرات:
توسطحسین مفیدی فر
نسخه چاپی شعر

من مسلمان و اهل ایرانم
جزء همشهریان سلمانم
گفته ام بنده اهل اسلامم
لاف دیگر که شیعه شد نامم
هی بنازم که من علی دارم
شیعه هستم لذا ولی دارم
اسوه هایم بلال و سلمانند
آن دو تن واقعا مسلمانند
هر چه خوبی که در جهان باشد
از نیاکان خوب مان باشد
افتخارات من فراوان اند
گر شمارش کنم هزاران اند
کوروش و اولین تمدن را
مال خود دانمش در این دنیا
گوئیا چون پدر بُوَد فاضل
افتخاری مرا شود حاصل
این و آن را مثل زنم در لاف
چون به خود می رسم منم علاف
بنده چون می کشم یدک دین را
پس چه کردم اصول آئین را
صدق و انصاف و رحم و همیاری
باشد از جلوه های دینداری
پس چرا ما که اهل ایمانیم
در عمل پیروان شیطانیم ؟!
شیعیان علی مگر خوابند؟
دور عترت چرا نمی تابند؟
آنچه در کوچه های ما پیداست
کی سزاوار شیعه ی زهراست؟
دین فقط در شعار دیواری است
کار ما غالبا ریاکاری است
کو عمل بر سفارش معصوم؟
کو تبری نمودن از مذموم ؟
کی علی غرق در تجمل بود؟
میز کارش نهفته در گُل بود؟
آنچه بینم بساط قارون است
از تعالیم شیعه بیرون است
اکثر مردمان دغل بازند
هم ریاکار و هم کلک سازند
حقه بازی کلید مقصود است
پول و ثروت نگار و معبود است
کی علی در دلش هراسی بود؟
یا که راضی به اختلاسی بود؟
کی دروغ و دغل به کارش داشت؟
بذر ظلم و جفا کجا می کاشت؟
مردمان! آنچه این میان جاری است
من به قرآن قسم خورم دین نیست
کبر و حرص و حسد که سوزان است
در دل پیروان شیطان است
کی توان شیعه ی علی نامید
آنکه شیطان صفت بیارامید؟
آنچه از دین بود فقط نام است
کار ما بر خلاف اسلام است
بس که ما حق مردمان خوردیم
آبروی امام و دین بردیم
ما کجا ذره ای علی واریم؟
بوی انسانیت کجا داریم؟
وای از این مرگ خوی انسانی
لعن و نفرین بر این مسلمانی
تا منم شیعه ای چنین فاجر
پس نیازی نبوده بر کافر،
تا زند نیش تیشه بر آیین
خاطر کینه های او از دین
بس که این نفس بنده هاری کرد
دین گریزی رواج و جاری کرد.....
دیدگاه و پیام شما